بامدادخمار داستان عبرت آموز دختری به نام محبوبه است که از اول داستان عاشق یک شاگرد نجارمی شود اما این عشق سرانجام خوشی ندارد.نویسنده در این رمان شخصیت محبوبه را با احساس و فدارکار در راه عشقش خلق کرده است که بخاطر رحیم همان شاگرد نجار از زندگی مرفه و خواستگاران ثروتمندش می گذرد با وجود اینکه خانواده اش مخالف این علاقه هستند.اما به دلیل سرسختی محبوبه به این ازدواج رضایت می دهند.خانواده ی محبوبه به عنوان حامی محبوبه در تمام زندگی او را طرد کرده و به نوعی خواسته اند با این طرد کردن به او یادآور شوند که برای زندگی تنها عشق کافی نیست . شخصیت رحیم نیز به شخصیتی بی عاطفه تبدیل می شود که تمام علاقه و گذشت محبوبه را نادیده گرفته و حتی مرزهای اخلاقی را در هم می شکند.از طرفی مادر رحیم زنی بی رحم و قدر نشناس است که همیشه به فکر اذیت و آزار محبوبه است وبه دلیل بدی های خودش از درک خوبی ها ناتوان است .در این میان نویسنده با خلق شخصیت منصور خوبی ها و فداکاری را به تصویر می کشد و او را نجات بخش زندگی محبوبه معرفی کرده است.با نوشتن این داستان نویسنده می خواهد به تمام جوانان بیاموزد که زندگی فراتر از احساس است و نباید برای زندگی بدون تفکر تصمیم گرفت
نظرات کاربران:
It is the best time to make some plans for the longer term and
it is time to be happy. I've learn this put up and if I could
I desire to recommend you some fascinating things or advice.
Maybe you can write next articles regarding this article.
I wish to learn more things approximately it!
Howdy! I could have sworn I've been to this site before but
after going through many of the articles I realized it's new to me.
Anyhow, I'm definitely pleased I came across it and I'll be bookmarking it
and checking back often!
نوشتن دیدگاه